معنی اوراق بهادار

فارسی به انگلیسی

اوراق‌ بهادار

Paper Money, Papers, Securities

فارسی به ترکی

اوراق بهادار‬

değerli evrak, değerli kâğıtlar

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

بهادار

بهادار. [ب َ] (نف مرکب) دارای قیمت. قیمتی. (فرهنگ فارسی معین).
- اوراق بهادار، اوراقی که نماینده ٔ سرمایه های مولد بهره و درآمد است و این اوراق بمنظور بکار انداختن سرمایه و جلب منفعت، خرید و فروش میشود، مانند سهام شرکتها و اسناد قرضه ٔ دولتی و اسناد خزانه و تمر و برچسب و غیره.


اوراق

اوراق. [اَ] (ع اِ) ج ِ وُرْق. رجوع به ورق شود. || ج ِ وِرْق. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد). || ج ِ وَرِق. (ناظم الاطباء). رجوع به ورق شود. || ج ِ وَرَق. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد):
الا تا باد نوروزی بیاراید گلستان را
و بلبل را به شبگیران خروش آید بر اوراقش.
منوچهری.
پر طاوس در اوراق مصاحف دیدم
گفتم این منزلت از قدر تو می بینم بیش.
سعدی.
ضرورت است که روزی بسوزد این اوراق
که تاب آتش سعدی نیاورد اقدام.
سعدی.
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که درس عشق در دفتر نباشد.
حافظ.
در کنار بوستان مجموعه ٔ رنگین گل
صائب از اوراق دیوان تو یادم میدهد.
صائب.
تو غنچه ساختی اوراق بادبرده ٔ من
وگرنه خار نمی ماند از گلستانم.
صائب.
- اوراق شدن کتاب، ازهم پاشیده شدن و بهم ریختن.
- اوراق شدن کسی، (در تداول عامه) سخت ضعیف و زار و نزار شدن او.
- اوراق کردن، ازهم باز و پاشیده کردن صفحات کتاب یا اجزاء دستگاهی.

فرهنگ معین

اوراق

جمع ورق، برگ ها، برگه ها، (عا.) کهنه، فرسوده، پریشان احوال، آشفته.، ~ بهادار برگ های سهام، سندهایی که معادل پولی آن را نظام بانکی هر کشور تضمین کرده است.، ~ ِ قرضه برگه های بهاداری که دولت یا شرکتی منتشر می کند [خوانش: (اَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

اوراق

ورق
(صفت) خراب و فرسوده، پاره‌شده،
(صفت) [عامیانه] آنچه قطعه‌هایش از هم جدا شده باشد: ماشین اوراق،
(صفت) پریشان‌احوال، ناراحت،

معادل ابجد

اوراق بهادار

521

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری